آقا کوروشآقا کوروش، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آقا کوروش بزرگ مرد کوچک ما

اولین دیدار مامانی با تمشک عزیزم

آره عزیزم گفتم تمشک چون تو این تاریخ تو اندازه یه تمشکی باورت میشه الان 7 هفته تو دل مامانی هستی سعی میکنم حال جسمی خوب باشه هر روز عکس مطالب جدید برای وبلاگت بزارم تا وقتی بزرگ شدی روز تولدت این وبلاگ بهت هدیه بدم تا ببینی بابا و مامان چقدر دوستت دارن                                                              ...
2 آذر 1392

آغاز سفر خوش باد

پسرکم ... آغاز بودنت را خوش باش می گویم و در آستان معجزه حیرت انگیزت زانو می زنم.     چه بی بهانه آمدی !!! قناعت را چه کسی آموزشگرت بود که اینچنین بی چشم داشت و بی کشتار زمان  آمدی ؟؟؟ منت آمدنت را هیچ نکشیدم جگر گوشه ام! چه بی ریا انتظار را تحمیل نکردی! آمدنت خوش باد!     از خوش باش ها که بگذریم .... شش خرداد ماه هزار و سیصد و نود و دو  یادآور اولین نشانه حضور شماست.نهم خرداد تولد مادرت روز خبر دادن به همه کسایی که ازاین اتفاق خوشحال شدند     آنجا که پدرت متحیر میشود ...... سپس شادمان .......... سپس شاکر.     قدر دانی از آمدن بی چون و چرایت بی ...
6 آبان 1392

سالگرد ازدواج

دیشب چهارمین سالگرد ازدواجمون بود که هم شروع کردم وبلاگ آقا کوروش  طراحی کردم خاله زهره زنگ زد و گفت میخوام امشب یه جایی خوب دعوت کنم من و بابایی هم قبول کردیم سلف  سرویس شعله گفتیم چه جایی وقتی رفتیم اونجا چنان تو ذوق من خورد که کلی غر زدم سلفش فلافل بود بهر حال نفری یه دونه ساندویج خوردیم اما تا نشتیم تو ماشین من گفتم هنوز گرسنه امه 3 جا خودم پشنهاد دادم ساندویج ویژه اقدسیه اژدر یا متریک که بالاخره رفتیم متریک باهم یه ساندویج گلدن پاور و یه ساندویج مغز و زبان ویژه برای بابایی سفارش دادیم سریع خونه اومدیم ساندویجا رو دولپی خوردیم اما خیلی خوش گذشت  این ماجرای دیشب ما ...
24 مهر 1392