آقا کوروشآقا کوروش، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

آقا کوروش بزرگ مرد کوچک ما

دومین بهار زندگیت

دومین بهار زندگیت رو با هزاران عشق و مهربونی بهت تبریک میگم   با اومدنت یه دنیا خیر و خوبی را به ما هدیه کردی ...من و بابایی هم یک دنیا آرامش ،شادی وسلامتی را لحظه سال تحویل برات از خدا خواستاریم...   زیاد فرصت ندارم فقط اومدم لحظه سال تحویل رو به فرزند عزیز و همسر مهربونم تبریک بگم. برای همه ی نی نی های عزیز و دوست داشتنی ، آرزوی سلامتی رو دارم   این سفره هفت سین نیمه آماده سال 94   ...
28 اسفند 1393

بزرگ مرد ما تولدت مبارک

  بهترینم ، بهترینها رو برات آرزو میکنم دلم میخواد بدونی بودن من در کنار تو معنا داره و قلبم با قلب تو میتپه عشق قشنگ من همیشه شاد باش و بخند که دنیا ارزش یک قطره اشک تو رو هم نداره من امسال نتونستم به خاطره تب شدیدت تولدت جشن بگیریم اما مامانی و بابا و خاله منو شرمنده کردن و برات کیک رولتی گرفتن و تو رو خیلی خوشحال کردن اینم عکسای  تولد: کیک آقا کوروش     چیز کیک بابایی دستپخت مامانی کادو خاله جونت کادو مامانی و بابایی جون کادو مامان عزیز جون شرمن کادو دایی و زن دایی جون یه عروسک خوشگل کادو مامانیی ...
2 بهمن 1393

راه رفتن عزیز دور دونه مامان و بابا

عزیز دل مامان  یکی یدونه بابایی پسرم 23 آذر ماه  گل پسرم وقتی 10 ماه و 20 روز بود واسه اولین بار و به صورت مستقل بدون کمک گرفتن از کسی قدمهای کوچولوشو برداشت و شروع به راه رفتن کرد.. اما با فاصله کم واز ترس زمین خوردن و فردا اون روز از اتاق خودت حدودا یه 3 متری راه رفتی اصلا باورم نمیشد آخه تو طی 2 روز بدون اینکه بهت کمک کنیم راه رفتن یاد گرفتی و با اون پاهای قویت تعادل برقرار میکردی تا زمین نخوری   کوروشم قدم پشت قدم بردار و از زمین خوردن نهراس، محکم بایست و دوباره از نو  آغاز کن که این اولین درس زندگی توست .   از تو در شگفتم ، نمی توان دید بزرگی...
24 آذر 1393

دو رقمی شدنت عزیزم

2 آذر بود که مامانی تصمیم گرفت یه کیک خوشمزه برای 10 ماهگیت درست کنه از همون کیک کاکائویی که پدرت عاشقشه ، منم دست به کار شدم تو به دست زندایی سپردم و مشغول آشپزی شدم به به عجب کیکی شد اون شب خیلی خوش گذشت دایی مرتضی و زن دایی مریم پیش ما بودن و شادیمونو با اون هم تقسیم کردیم قربون خنده های قشنگ بشم از ته دلش میخنده ...
19 آذر 1393

بدون عنوان

پسرم, این روزها که مینویسم هنوز پسـرکی هستی که پا به یک سالگی نذاشتی  پســرکی کــه روزی مــــرد میشـود , پـدر میشود . . تا آن زمان تمام دنیایم تمام خواستنم تمام عشقم با سکوت گذشت دربرابرتو سکوت نمیکنم فریاد میزنم تا آخردنیا دوستت دارم ...
19 آذر 1393